به پیشگاه خداوندی پاک
عرش را بوسیدند
و فرشتگان قدیس مجید
که ز منان سپهر
پرسیدند
هدف از خلقت آدم چون است ؟
در دایره قسمت حق
و خداوند فرمود
که شما هیچ نمی دانید راز
راز عظیم خلقت
که شما از درکش
ناتوان می مانید
که شما نقطه ی تسلیمید در
دایره ی پرگارم
و فرشتگان سر تسلیم را
فرو می بردند .
ز خدا یکی پرستی را
ملکی ابلیس نام
مثال بادی تند عنان بی افسار
خود پرستی ورزید
و غرور قلب نازیبایش را
غرق در خون می ساخت
سر ناسپاس خود را بر داشت
و به حق یکتا
اینچنین داد سخن جاری ساخت
به زبان تلخش
که من آتشم
سزاورم نیست
سجده به پستی چون خاک
کی توانم شدن افتادن چون پست تر از من در خاک
و دل تاریکش
نمی دانست
آن زمانی که خداوند رحیم
روح در کالبد خاک دمید
راز خلقت را گفت
راز خود داری ها
راز عاشق شدن و
راز نزدیک شدن
راز بیهوده نگردیدن این دایره مینائی
راز پرهیز گناه
در کمینگاه خوشی های زمین
راز لیلی شدن دختران حوا
راز مجنون های خسته ز بند کردن آهوی هوس دام هوی
راز انسان بودن
از ملک بیش تر از بیش به او نزدیکی
راز یک حس قشنگ
راز آرامش و آب
راز قالوا بلی
راز آن عهد الست
راز آن روز ازل