سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قبیله ی زمین

دیریست   دست   دلم  درد  می کشد

هر شب که  آسمان دلم   درد می کشد

تشخیص کرده اند  و دوا را مقرر است

وقتی  سوید  و سرم  درد می کشد  

چشمان  تو مقصر این دادخواهی اند

اینجا  که طعم  دلبری ام درد  می کشد

دردی که می کشم اینجا  مسلم  است

وقتی  که عود  تنم  درد  می کشد

آهوی  سرزمین  نگار  ختن  بیا

بی تاب  نافه ات  وطنم درد  می  کشد  

 

 


ارسال شده در توسط طاهری

 

 

من ماه را در تاب و پیچ  گیسوی  دلخواه می دیدم

آنجا که خم میشد کنار  دشت  چشمانت

آه ای خداوند  فریبایی .نگار آسمان . ای تو   

من چاره  را در ارتکاب بردن  نام   تو می دیدم

دیگر  کجا  پیدا کنم مانند  تو  ای  هاله ی   ققنوس  

من که  کنار پیچش  موج  نگاهت   ساده می دیدم  

عباس ای ماه  بنی  هاشم  مرا گاهی نگاهی  کن

هر بار  من نام تو  را  در زیر لب  آهسته می دیدم

وقتی  که دستم بسته است  چشمی که لجباز است

وقتی که  چشمان  تو را  من  آیه های آب  می دیدم   

ای  سهم  من  از  خاطرات تشنه گی های جوانمردی

این جا که  کام دشنه  را  چون صاعقه هر لحظه می دیدم

دست  توانمندت  اگر  از من نگیرد دست  اندوهم

با من   بگو سوز دلم را  در  کدامین سازه می دیدم


ارسال شده در توسط طاهری

 

 

 

دیریست که گاه  دست   دلم  درد  می کند

مانند آن که  آسمان دلم   درد می کند

چشمان  تو مقصر این دادخواهی اند

اینجا  که طعم  دلبری ام درد  می کند

 


ارسال شده در توسط طاهری