و زنده می کند بهار
و تازه می شود زمین
و نفس می کشد جویبار
و می خندد آفتاب
و بنفشه جام طلایی آفتاب را تا ته سر می کشد و نوروز آغازین فصل آریا
با تمام عظمت و شکوهش
یادمان می آورد
که در پی هر زمستانی
بهاری است دلخواه
نوروزتان خحسته و نیکخواه
منطق الهی
دلم می خواهد کمی در مورد منطق الهی حرفی بزنیم .
دلم می خواهد بدانی که منطق الهی دوست داشتن از جنس نرمش و آرامش است
دلم می خواهد که بدانی تعلقاتی که داریم از جنس روح است سپس ماده
و روح متعالی تر است از جسم . چشمی که روح ندارد مردمکی بیش نیست .
و تعلقات روحی برتری دارد به اتفاقی جسمانی . و هر گاه روحی به تعالی می رسد دوست داشتن را تجربه می کند
و در منطق الهی ابتدایی ترین ارتباط تعالی روح است سپس اتفاق فیزیکی . در غیر این صورت تبادل احساسات منحصرا" تحت تاثیر هیجانات هورمون برازنده ی افرادی است خیابانی .
در این صورت قرابت جسمانی فقط اطفاء آتش هوسی بی سرو سامان است بدون درک درستی از عواطف روحانی وآنگاه زیستن تنها عادتی است حیوانی .
و دوست داشتن هنر ی است همراه با تعهد .
و می خواهم بدانی که فرق می گذارد خداوند، بین دوست داشتن ، عشق و هوس
در منطق الهی کلام حرمت دارد . این قدر می دانم که خداوند به کلام قسم خورده است . پس به شکرانه ؛ به هر چه که می گوییم آگاهیم بنابر این به هر چه که می شنویم آگاهتر . و به بار مسئولیتش واقف تر.
گفتی که کلامت هدفمند نیست و اتفاقا تمام کلام پروردگار هدفمند است . زیرا در غیر این صورت ارزشش به اندازه هذیانی ناچیز است . این خصوصیت افرادی متلک گو وپراکنده گو است .
وخدا می خواهد کلام ارزشمند باشد آنگاه که گفته می شود یا آنکه شنیده می شود .
در منطق الهی دوستت دارم فقط کلمه نیست بلکه تقدیسی است متعالی . پس مراقب باش قداست را به فضاحت نکشانی .
خداوند می خواهد هر گاه کسی دوست داشه شود با استعانت روح دوست داشته شود . نگو چیزی در مورد آسیب روح نشنیده ای . و نگو که خودت بارها و بارها آنرا لمس نکردی.
و در منطق الهی زخمه های روح ماندگارترند از زخم های جسم . پس دیگر هر گز نگو که کسی چیزی را از دست نداده است. آن هم وقتی که احساسات و عواطف دیگران بشدت ناخنک می خورد .
و خدا می خواهد برایش هیچ شریکی قایل نشویم اما می گوید لازمه دوست داشتن من دوستی دیگران است .
در جغرافیای سرزمین عشق سرد و گرم شدنهای متوالی و ناگهانی ترک می دهد آدمیت را و شکاف های انسانی را وسیع تر می کند . پس مراقب حرکاتت باش . بگذار تصور کنم که حداقل شکستن خودت را دوست نداری .
چه گناه بزرگی است اگر بخواهیم سطح برانگیختگی هورمونهای جنسی را با استفاده از ابزاری فریبنده به نفع خودمان تعدیل کنیم . این سود جویی و استفاده طلبی بس بیرحمانه است . بیا و خودت را شفاف ببین
منطق الهی این است که نیاز هایمان را بشناسیم ولی برای برطرف کردن نیاز هایمان دست به ابداعاتی برای شروع یک بازی نزنم که قواعدش را فقط خود من تعیین می کند .
و می خواهم بدانی که در منطق الهی روح و جسم هردو مقدسند .
و جسم معبدی است برای روح
پس در معبداست که روح را می پرستند و هیچگاه در معبد معبود را قربانی نمی کنند .
و در منطق الهی گریزان بودن از وقوع رابطه ای ناسالم و بدون تعهد و خواستن ارتباطی سالم ، عین سلامت است پس چگونه دلت می آید نفس بی چاره ات را چنان با تکبر و تبختر متهم به درخواستی کنی که البته خداوند تنها شکل سلامت تر ش را می خواهد .
حالا بیا و بخاطر به رخ کشیدن هایم مرا ببخش
بجبرانش پیشنهاد بهتری دارم .
بیا و دیگر هرگز به هیچ کس به فریب نگو که دوستت دارم . چون باورهای دیگران روزی نه چندان دور ! در مورد تو به بن بست می رسد .
آنجا که کلام در نظر شیطان فقط یک بازی است برای فرشته یک باور است . پس بگذار باور کنند فرشته ها ، که می شود روزی کسی را دوست داشته باشند . بگذار دوست داشتن برایشان عبارتی دلپذیر بماند .
دیوار ها در نگاه تو کوتاه است. البته که قامتی دارد به بلندای عرش و می دانی که بسیار استوار است . پس لطفی کن و دست از سر این دیوار پر خطر ، دست حذر بدار .
شاید دلت هیچ کس را می خواهد . بیا دیگر هیچ کسی نیست .
و خداوند به رسولانش این گونه سخن می گوید . در مورد یکدیگر به عدالت سخن بگویید و عادل باشید.
همچنان مانند گذشته تکرار می شود در تمامی مقدساتش ؛
ای انسان بیا یید به یکدیگر احترام بگذاریم و بدور از احساسات لجام گسیخته به احترامی انسانی بسنده کنیم .
در غیر این صورت خداوند هرگز شما را نخواهد بخشید .
باشد که به آرامش پروردگار نائل شویم
آمین .
منطق الهی
دلم می خواهد کمی در مورد منطق الهی حرفی بزنیم .
دلم می خواهد بدانی که منطق الهی دوست داشتن از جنس نرمش و آرامش است
دلم می خواهد که بدانی تعلقاتی که دارد از جنس روح است سپس ماده
و روح متعالی تر است از جسم . چشمی که روح ندارد مردمکی بیش نیست .
و تعلقات روحی برتری دارد به اتفاقی جسمانی . و هر گاه روحی به تعالی می رسد دوست داشتن را تجربه می کند
و در منطق الهی ابتدایی ترین ارتباط تعالی روح است سپس اتفاق فیزیکی . در غیر این صورت تبادل احساسات منحصرا" تحت تاثیر هیجانات هورمون برازنده ی افرادی است خیابانی .
در این صورت قرابت جسمانی فقط اطفاء آتش هوسی بی سرو سامان است بدون درک درستی از عواطف روحانی وآنگاه زیستن تنها عادتی است حیوانی .
و دوست داشتن هنر ی است همراه با تعهد .
و می خواهم بدانی که فرق می گذارد خداوند بین دوست داشتن ، عشق و هوس
در منطق الهی کلام حرمت دارد . این قدر می دانم که خداوند به کلام قسم خورده است . پس به شکرانه ؛ به هر چه که می گوییم آگاهیم بنابر این به هر چه که می شنویم آگاهتر . و به بار مسئولیتش واقف تر.
گفتی که کلامت هدفمند نیست و اتفاقا تمام کلام پروردگار هدفمند است . زیرا در غیر این صورت ارزشش به اندازه هذیانی ناچیز است . این خصوصیت افرادی متلک گو وپراکنده گو است .
وخدا می خواهد کلام ارزشمند باشد آنگاه که گفته می شود یا آنکه شنیده می شود .
در منطق الهی دوستت دارم فقط کلمه نیست بلکه تقدیسی است متعالی . پس مراقب باش قداست را به فضاحت نکشانی .
خداوند می خواهد هر گاه کسی دوست داشه شود با استعانت روح دوست داشته شود . نگو چیزی در مورد آسیب روح نشنیده ای . و نگو که خودت بارها و بارها آنرا لمس نکردی.
و در منطق الهی زخمه های روح ماندگارترند از زخم های جسم . پس دیگر هر گز نگو که کسی چیزی را از دست نداده است. آن هم وقتی که احساسات و عواطف دیگران بشدت ناخنک می خورد .
و خدا می خواهد برای خود هیچ شریکی قایل نشویم اما می گوید لازمه دوست داشتن من دوستی دیگران است .
در جغرافیای سرزمین عشق سرد و گرم شدنهای متوالی و ناگهانی ترک می دهد آدمیت را و شکاف های انسانی را وسیع تر می کند . پس مراقب حرکاتت باش . بگذار تصور کنم که حداقل شکستن خودت را دوست نداری .
چه گناه بزرگی است اگر بخواهیم سطح برانگیختگی هورمونهای جنسی را با استفاده از ابزاری فریبنده به نفع خودمان تعدیل کنیم . این سود جویی و استفاده طلبی بس بیرحمانه است . بیا و خودت را شفاف ببین
منطق الهی این است که نیاز هایم را بشناسیم ولی برای برطرف کردن نیاز هایم دست به ابداعاتی برای شروع یک بازی نزنیم که قواعدش را فقط خود من تعیین می کند .
و می خواهم بدانی که در منطق الهی روح و جسم هردو مقدسند .
و جسم معبدی است برای روح
پس در معبداست که روح را می پرستند و هیچگاه در معبد معبود را قربانی نمی کنند .
و در منطق الهی گریزان بودن از وقوع رابطه ای ناسالم و بدون تعهد و خواستن ارتباطی سالم ، عین سلامت است پس چگونه دلت می آید نفس بی چاره ات را چنان با تکبر و تبختر متهم به درخواستی کنی که البته خداوند تنها شکل سلامت تر ش را می خواهد .
حالا بیا و به رخ کشیدن های مرا ببخش
بجبرانش پیشنهاد بهتری دارم .
بیا و دیگر هرگز به هیچ کس به فریب نگو که دوستت دارم . چون باورهای دیگران روزی نه چندان دور ! در مورد تو به بن بست می رسد .
آنجا که کلام در نظر شیطان فقط یک بازی است برای فرشته یک باور است . پس بگذار باور کنند فرشته ها ، که می شود روزی کسی را دوست داشته باشند . بگذار دوست داشتن برایشان عبارتی دلپذیر بماند .
دیوار ها در نگاه تو کوتاه است. البته که قامتی دارد به بلندای عرش و می دانی که بسیار استوار است . پس لطفی کن و دست از سر این دیوار پر خطر ، دست حذر بدار .
شاید دلت هیچ کس را می خواهد . بیا دیگر هیچ کسی نیست .
و خداوند به رسولانش این گونه سخن می گوید
همچنان مانند گذشته تکرار می کند ؛
ای انسانها بیایید تنها به یکدیگر احترام بگذاریم و بدور از احساسات لجام گسیخته به احترامی انسانی بسنده کنیم .
در غیر این صورت خداوند هرگز متخلفان را نخواهد بخشید .
بگذار تا اهل تو باشم من خدایا
اینجا که آغاز تمام یک عبور است
بگذار تا اهل تو باشم من خدایا
اینجا که آغاز تمام یک عبور است
سلام
به روزم
با تو که می سپرد حال دلم تازه می شود
یعنی تمام بند دلم پاره می شود
دل درد می کشد که تو از ره نمی رسی
اینجای قصه نجیب است نمی رسی ؟
ما را کجا و آستانه خوبت وصال کو
دردی مقدر است به تورق نمی رسی ؟
تقویم ماست که عوض می شود دگر
جانا بگو به فصل خطابه نمی رسی
ای ضامن قشنگ دلارام آسمان
چشمان آهوان تو دام است نمی رسی
منظورم از خلاصی دامی که مانده نیست
این صید دست و پا زده ات را نمی رسی
می ترسم من از این حس روحانی که در احساس تو جاری است
سپاس خدای را که کائنات همه ملک اوست .
پس هنگامی که امر یزدانی اش به ایجادی تعلق می گیرد .
می گوید موجود باش . پس بی درنگ موجود می شود.
و درهای آسمان بروی زمینیان گشوده می گردد .
گویی رستاخیز زمین تکرار می شود .
و بهار حرمت خداوندگار ی است که حریم امن خویش را یادآور می شود .
آنگاه فرشتگان خداوندگار دستهای زمینیان را که همچون جامی تهی به سمت آسمان بی انتهایش به رسم خواهش گرفته اند را سرشار از برکات خداوندی و درخشش انوار الهی می سازند.
و کائنات را به لطف ازلی رهنمون می سازند.
و دستهایشان اجابتی مقرون به ایجاد است .
و ستایش مخصوص اوست که فرمانروای مطلق است .
و اوست فرمانروا خداوند .
عید مبارک
اوست که بسوی خود می خواند
این رازی خواهد بود بین تو و پروردگار مهربانمان وهیچ کس نخواهد دانست که در سجده گاه غروب 17 ربیع بین تو و خدایمان چه گذشت و تو چگونه از خداوند دلبری کردی که دیگر آسمان نیز تاب نیاورد که تو اهل زمین باشی .
گویی دیگر روح آسمانی ات تاب جسم زمین نداشت.آنگاه که آسمان، بازوان پر سخاوتش را بسویت گشود آنچنان بی صدا پر گشودی که انگار اصلا از ابتدا اهل زمین نبودی .
خداوندا در برابر مقدراتت که گاهی سخت بی تابمان می کند شکیبایمان فرما و تحمل فراق جانسوز عزیز نازنینمان را بر ما سهل و آسان نما.
باشد که در این صبر ورزی به اوج احترام به حکمت خداوندی ات نائل شویم . آمین .
حضور صمیمی اتان موجب دلگرمی بود و نگاه مهربانتان از اندوه فراق برادر عزیز از دست رفته امان کاهید .
بخاطر ابراز احساس همدردی حضرت عالی و قبول همه ی زحماتی که متحمل شدید سپاسگذار قدوم متبرکتان هستم و پاداش قرائت فاتحه ی مستجاب از دهان مبارکتان را از خداوند متعال برایتان خواستارم
باشد که خداوند شما را در حریرحمایت خویش متعالی بدارد .
سفیر مراتب اوج سپاسگذاری از طرف بستگان نیز هستم ؛ ازمحضر پاک خداوند صمیمانه می خواهم هر آنچه نیک است بر روح و جان شما جاری فرماید. آمین .
طاهری