می خواهم بسرایم همان قصه ای را که توهماتش را مانند سرابی به تصویر کشیده اند
تنهایی آنقدر ها که می گویند بد نیست .
در وسعت دستان تنهایی فرصتی دوباره می یابی
برای سپری کردن خلسه ای عارفانه ای
و اگر تو قصه ی سیذارتا را بدانی خواهی دانست که وی پسر برهمن
چگونه آن هنگام که آوای / ام / را سر می داد در سکوت چه لذتی حاصل کرد .
فلسفه سرائیدن و آموختن در سکوت فلسفه ای است بس روحانی
تمام آنچه که بخواهی بدانی و بگویی در یک واژه خلاصه می شود /
خاموش و بی صدا و بدون سخن / ام /
آنگاه در لذتی عارفانه در وسعت دستان تنهایی همه ی آنچه ناشایسته است کمرنگ می شود
در وسعت دستان تنهایی است که راز سکوت مریم را تکرار کرده اند .
آنانکه بسیار حرف میزنند. می بافند و می باورانند .آنچه در ذهن کور خویش بافتهاند
آیا به این قصه نرسیده اند
که
او نیز وقتی آماج تهمتها قرار گرفت روزه سکوت گرفت و از مردم نادان و گزافه گو کناره گرفت .