هزار بار چو آهو فدای گام تو ام
به این امید که یک دم به من نظاره کنی
چو صید بر سر راهت به دام می مانم
اگر ز روی محبت به من اشاره کنی
تمام شب چو ستاره امید می بندم
دل کبوتری ام را به خود نشانه کنی
تو ای شه خوبان امیر خراسان
مرا به نام بخوانی / مرا ترانه کنی
دل صنوبری ام آشکار می لرزد
به بازوان گشوده به من اشاره کنی
به آسمان قسم می خورم که در اوجم
مرا به سلسله خوب خود اضافه کنی
شفاعت دل تنهای من تویی شاها
در آن زمان که حضور مرا اعاده کنی