و خدا شاهد این قصه ما خواهد بود
روزی از راه می رسد آخر
مادر افسانه های من
دستهایت را بگیرم من
در کویر تشنه دستم
چشمهایت را ببوسم من
داستان دلفریب من
قصه من
افسانه های دلچسب
در شیب مهتابی و زیبا
من
تو را آغوش خواهم داشت
گرم و گیرا