دیریست در انتظار سحر گاه مانده ام
در اشتیاق سبز و دشتهای بی حصار
در فصل آفرینش احساسهای پاک
می خوانمت
بسیار تا ابد
ای نازنین
بهار من
پیشم بمان
من باشم و تو باشی و آن روزگار سبز
کو آن تنفس شیرین
کو اشتیاق ماندن در اوج آرمان
ای خواهر بهار
پیشم بمان
من باشم و تو باشی و آن روزگار سبز
مست از نگاه تو
در اشتیاق ماندن آن خاطرات خوب
پیشم بمان
ای خواهر صبا
میثاقمان که باز
وعده دادهایم به یکدگر
باور بکن
تکرار آن دیدنی ترین دیدنی است .