کنار کعبه خورشید می تابد
تمام مهر آئینت
و نامی که بلند آوازه می گردد
به هنگامی
که دستانت بروی خواهش خورشید می لغزد.
که آنجا خواب های حضرت زیبا
و چاه و قصر و خواهشهای نفسانی
همه در جایگاه خود فقط یک امتحان بودند
برای حجت انسان انسانی
و معراج رسول حمد
شهود باشکوه صاحب محراب
و تنها ماندن مردی به حسن خلق
و مردانی که در هنگامه تابیدن خورشید در روز دهم اسطورگان بودند
و بانوی `پریشانی که گیسوهای صحرا را به یاد باد می آورد .
و طفلانی که آهو بچگان دردمند افتاده از پا را قرار از یاد می بردند .
و بانوی کمان ماه بر بالین یک سرو مقطع آیه ی خورشید را آهسته می نامید
و درد آسمان کی التیام تازه می یابد .
بجز هنگامه ای بر پای
بدستان تو ای زیبا
کنار کعبه می تابد
تمام مهر آئینت .