یلدای من سلام
همراه تو که می نشینم و آرام چون نسیم
بر روی زانوان صبا گام می نهم
بر ناوک بلند شلال شگون شب
اینجا بلند ترین دامنه ی قصه ی من است
آن قصه ی قشنگ ماه پیشانی و پری
با قصه های دختر نارنج یا ترنج
تکرار می شود
افسانه ی بلند رستم و سهراب آریا
لحنی کهن که کوروش و ایران بیاد داشت
یا بیت هاو غزل های آشنا
آن عشق دلپذیر گونه ی شاخ نبات را
بیتی که خوانده می شد و تکرار می شود
در امتداد شبی بس ترانه ساز
دلداگی به رسم کدامین بهار بود
پاییز در گذشته و دی ماه حال را
یلدای من به خدا می سپارمت
ای عشق آسمانی خوب فرشته ها
در تو طلوع می کند هر بار معجزی
این بار هم صبح قشنگ کناره را
در انتهای شبانگاه روزگار
پنهانترین سخاوت دست سپیده را
این رسم خوب خودت را که خواستی
نزدیک صبح به تماشا ستاره را
یلدا ی من بخدا دوست دارمت
با تو قشنگ می شود این فصل سال را