شبهای یلدائی
ای قصه شبهای یلدائی
بیا افسانه ام باش
تا می توانی باش با من
مال من باش
در حرمت شبهای بی تاب سحر گاه
تا اوج احساسی رها
مهمان من باش
یک شب امیر چشمهای بی قراری
در چشمه عشقی زلالی بی کران باش
آن وقت دلم را با خودت همراه کن
همراه من باش
تا بی کران چشمه های دور بودائی
در امتداد موجی از احساس با من باش
تا آخرین مرز جنون عشق و رسوایی
افسانه احساس بی پایان من باش
ای در حضور تو همه معنای روحانی