امورز کلامی بگو بامن
امروز که روز توست
دیوانت را می گشایم
بدون هیچ آدابی و رسمی
هیچ نمی گویم .
و می گشایم
و دانایی باز یکبار دیگر از لابلای تدابیر تو که حکمتی دوباره است به سراغ من می آید
و تنها
دیوان توست روبرویم
در تمام لحظه هایی که تشنگی تدبیر عطش مرا بیدار می کند
امروز کلامی بگو با من
امروز که روز توست