وقتی به انتهای گلو می رسد سکوت
می ماند این ترانه و مهتاب و آه و دود
در هاله های مبهم یک اتفاق سرد
پیچیده بوی تازه ترین ساقه ی کبود
بانوی آرام و آب و زلال و عشق
تنهاترین ترنم یک اقتباس بود
دست کدام اهرمن زشت تند خو
پیچیده پای ساقه آن اقتدار بود