سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قبیله ی زمین

بانوی احساس  پرستو ها

زیباترین احساس  یک باور


بویی به رنگ یاس با من  هست


وقتی تو را  می خوانمت مادر


دلداده ام  با رنک  خوب آبی دریا


عشقی به  رنگ آسمانیها


بانوی آفتاب  و اشراقی


تصویر روحانیت  مهتاب


احساس  خوب  طیف آرامش


یک   کهکشان  تا  هر چه آسایش


در اقتدار یک  سحر احساس


من مانده ام در  وسعت  بی تاب  یک  پرواز


آرامشی تا  آخر  تقدیر  با من هست


وقتی  تو را می خوانمت  ای  یاس



 


ارسال شده در توسط طاهری

بانوی من

یا  فاطمه

اندوه  تو  اندوه جانفرسای  هستی

آرامش  باغ  بهشت و سایه  طوبی  و  مستی

آن یادگار سبز  و آن خوان بهشتی

بر اعتبار  عالمین مسند تو هستی

آتش  بجانم می کشد  این  ظلم و  پستی

مادر  نگفتند پشت در آخر  تو هستی ؟

اندوه این باور مرا دیوانه  می کرد

آن کوچه  آن  در  یاد آن  ریحانه  می کرد  

حرمت  شکستند و حریمی  را  دریدند

ای وای  من

آتش  بر آن  جنت  کشیدند

آن ضربت  سیلی  چنان آن  یاس را  نیلوفری خواند

کان  ساقه  خم  شد . در شکست و آیه  می خواند

بی تاب شد  بانو  و طفل شش  ره صد ساله  می رفت

آه از  جگر برخواست اما

مگر  ناله  اثر در  سنگهای  خاره  می رفت

بانوی  من

ای من  فدای مهربانی های  چشمت

دست  علی  و دستهای پینه  بسته  ات

هر شب تو را  می خوانمت جانم فدایت

هم من  به قربانت

پدر  مادر  فدایت .

 

 

 


ارسال شده در توسط طاهری

ربوده بود دو چشم و  تمام  خاطره ات


حضور  صبر و  طاقت  آسانی و شکیبایی


نگاه  محتضرت  را  چگونه  تاب  آرد


تمام  خاطره  ی  نازک  پریشانی  .


خدا کند  که  سلامت  بدر بری  جان را


عزیز  محتضر من   نرو  به آسانی  .


 


 



ارسال شده در توسط طاهری
نازنین

پائیز  رفته است


یک  فصل  سرد  هنوز 


باقی است 


تا بهار


اما 


بدان  نگار  من 


که زمستان 


نماندنی است


 در  فصل رویش  گلبرگهای سرخ


روئیدن  آن  یاسهای خوب


نزدیک  می شود


آیا به این  قسم


به  حرمت  یاسهای  پاک


به خاطر  آن همه  یاد های  خوب


مرا  صبر می کنی ؟


اما  من


ای نازنین  چون هر  سحر


در  پی  هر آمدن از  دنباله ی  شبی


نیاز های  معصومانه  قشنگ  تو را


باز همچنان


در وسعت  سکوت


سخت   صبر می کنم .


نوشته شده توسط: طاهری

ندارد


ارسال شده در توسط طاهری

 

 

می دانم  که  خداوند  هست  .

و  فرشته ای  نازل

بر شانه های  سرنوشت من

می نشینم در حریم  خداوند  .

و

 منتظر 

تا آن هنگام  که

 دستهای  خداوند  به اهتزار  درآید .


ارسال شده در توسط طاهری