آسمان چشم به دستان تو دارد عباس
چه شباهت که به چشمان تو دارد عباس
خواهری هست که قامت به قیامت دارد
کهکشانی به تمنای تو دارد عباس
و امیری که سپهدار فراز عشق است
چشم های نگرانی به تو دارد عباس
طفل شش فاصله دارد به گلویی زخمی
آسمان تا به زمین نافله دارد عباس
دگر این بار که تاب از بر لشکر بر تافت
پیکری را که چقدر صاعقه دارد عباس
پیش چشمان تو می میرم و دستان تو را
دشت دستان فرات از تو تمنا / عباس
تاب می آورد این بار / بگو کام خیام
تاب پرپرشدنت را که ندارد عباس
تو در چشمهایت چه داری
گمانم شبیه خداوند گاری
که مهمان دلخواه خود را
همیشه کنار حریم خودت می نشانی
تو در چشمهایت چه داری
گمانم شبیه فرامین خوبی
و دستان خوب خداوندگاری
که در آستین سفیران خوب زمینش
فراز بلند مجابند
تو در چشمهایت چه داری
گمانم شبیه خداوند گاری
که مهمان دلخواه خود را
همیشه کنار حریم خودت می نشانی
تو در چشمهایت چه داری
گمانم شبیه فرامین خوبی
و دستان خوب خداوندگاری
که در آستین سفیران خوب زمینش
فراز بلند مجابند
تو در چشمهایت چه داری?
می خواهی اعتراف کنم که دلم سخت تنگ توست
باور نمیکنم که شکستم به سنگ توست
پا در رکاب توسن تو امتداد من
اینجا گناه پای رکاب خدنگ توست
اهلی نکرده ای که شبیه کسی شوم
اینجا خطا که نه اینجا گناه توست
هر بار رفتنم از اقتضای توست
این بار هم رمیدن من نیز کار توست
گر بند صید دلت خواستی بزن
بر تار گیسوی گرهی که شکار توست
تو در چشمهایت چه داری
گمانم شبیه خداوند گاری
که مهمان دلخواه خود را
همیشه کنار حریم خودت می نشانی
تو در چشمهایت چه داری
گمانم شبیه فرامین خوبی
و دستان خوب خداوندگاری
که در آستین سفیران خوب زمینش
فراز بلند مجابند
سر می کشم ز می مست چشم تو
یک جام از ستاره ی دنباله دار را
افسانه های هر شب خوبان رستگار
اسطوره های هر شب دنباله دار را
وقتی که آسمان به نام زمین جام می زند
دستی که بر دوساله ی خمار می زند
اینجا به یاد چهره ی مهتابی شما
در پای شب به نام سمر گام می زند
اینجا در ابتلای دو چشم خمارتان
پایان روز گار شبی رام می زند
باید که شیوه سخنم را عوض کنم
یا آنکه در برابر خود قد علم کنم
از یاسمن برای سمن لاله می رود
باید حضور خلوت خود را عوض کنم .
کار من از ثلاثه ی غساله می رود
باید که ابتلای خودم را عوض کنم .
در محفل حضور خلوت خوبان مدعی
باید سفیر پر خطرم را عوض کنم
خاطر بدست تفرقه این بار مهمل است
بابد که استحاله ی خود را عوض کنم