سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قبیله ی زمین

 

می ترسم از بیداری هوشیار

می ترسم از یلداترین بیدار .

شاید که لغزیدن دراین سودا  و جذر  و مد

گامی بلند بر موجهای ساحلت پیدا ست

لغزیدنی  زیبا  بروی آب و آیینه

مثل  رسن بر  شانه  خورشید هم  پیداست

دل را که یلدایی ترین حس است باور کن

 در وسعت ایجاز دست پاک یک معنا

 زخم قشنگی را بروی شانه می سازد

هر تار مو هر زخمه که پیداست


ارسال شده در توسط طاهری