دستی بروی صورت دلتنگ کشیده ای .
خلخال بر کویر سراسر کشیده ای .
گیسوی پر بهانه ترین را تو شانه ای
بر تاب موج ساحل زرین کشیده ای.
تاوان گریه های شبی تا سحر گهی
رنجی ملیح برای ستردن کشیده ای .
وقتی که دغدغه شیرین ترین غم است
نقشی حزین قرین ملاحت کشید ه ای .
جانان آسمان و زمین . یار دلنشین
دستان بی دریغ بر سر باران کشید ه ای .
گردن فرو نهاده و سر خم . به امر تو
دستور تیغ بر دل یاران کشیده ای .