سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قبیله ی زمین

خیال تو است  که آرام  می نشیند بر  شانه های  خاطرم ؟

چنان  متین  و با شکوه  که 

نمی توانم   روی  بگردانم

می داند از  کدام راه وارد  شود

بسیار زیرک است  خیال  تو

مثل فرشته ها می اید

و شقیقه های   پر از تجربه ام را

تبرک  می کند

خیال من

خیال  تو

باری است  که  بر دوشهای بی دریغ من  گذاشته  می شوند

و  هر بار 

گویی  به زیارت  قدیسی می روم  با تمامی آداب  زیارت

از درگاه  ربانی اش  شروع می کنم

می ایستم  در آستانه ی  انتظار

و  به پایان می برم 

در  تکیه گاه   اعتماد

با خیال  تو .

خیال  قشنگ من

نکند  که  دیگر به  سراغم  نیایی

آن وقت  من  هم 

 حسود می شوم

می خواهی  حسود شوم ؟

می دانم  که نمی خواهی

به رفتار های آسمانی  می مانی

در جاذبه ی  زمین

که می گوید  که ؟

زمین را  چه به  آسمان

آخر  خیال

من

زمینی هستم

پر از دستهای  آسمان


ارسال شده در توسط طاهری