دایه شد دلسوز تر از مادر
پری قصه ی پریشانی
گفته بودی به گوش ماهی ها
بیش ازین پیش کی تو می مانی
رفت از خاطرش چه می گفتی ؟
خفته بود این همه پریشانی ؟
ورد جادوگر نگون اختر
بی ثمر در طلسم حیوانی
مثل یک انعکاس می ماند
ورد جادوگر بیابانی
همچو بوم رنگ می تابد
بر تمام غرور شیطانی
روز و شب را تمام نیرینگ است
ساحلی / آشیان / کنام حیوانی.
تا سیه روز تر شود کرکس
می رسد روزگار حیرانی
می رسد روز واقعه اینک
تا ببینند جزای عصیانی
بگشا سربند از سر دل انگیزت
این تو و این کمند کیوانی
پای اورنج توست درد زمین
تو کجا و گناه کیهانی
سرنوشت تو بار دیگر خواند
قصه ی دیو و ماه پیشانی ؟
دست کردگار حضرت دوست
این تو و این شراب ریحانی
دختر سرنوشت قصه ی من
بنشین بر کمان کیهانی
چون ستاره همیشه می تابی
پشت سربند ماه و پیشانی