سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قبیله ی زمین

وقتی ماه از  پشت  لایه های  تیره ابر  بیرون می خرامید

خورشید را دید که روی خونین  کرده  آهی  کشید از  دل

که توده  هاله ای  شد و  دهان  زیبایش را   پوشاند   فریاد زد  که ای مهسای  زیبا  ای  عروس آسمانی  چرا روی زرفام خویش  را به کرت خون  می سپار ی

  مهر  فرمود  ای  ماه  قشنگ  چون  روی خونین نکنم  ؟

که من  از طلیعه ی  فجر صادق  تا غروب  مغرب  از هنگامه خاوران  تا   نهایت  باختران  احوال  زمینیان  را می بینم  و هر رزو  بر  حال ایشان  و از قصوری  که در حق  یکدیگر    بر خود روا می دارند  می لرزم بر خود

 ماه  گفت  /  ای  آرزوی  نیکبخت  و ای طلوع  پر فروغ  عشق و هستی   چراغ مهرت   تا ابد  فروزان  باد بر گردش افلاک

  دل  بد مکن و روشنی خیال را  به  تیرگی اوهام  مسپار

چرا که من  که  شبچراغ  تیرگی های  شبم

و همه شب بر ایشان تابیدن می گیرم  ،  بر چشمه  سلام می کنم ، معشوقه پر شرم   بنفشه را  کنار ساقه های  طلایی گندک  بر دامن  سبز  صحرا  در انتظار  می نگرم  که بر من می خندد  و من از  خنده ی  مستانه او  شاد  می شوم

و دستی از انوار  سیمین  نقره فام  می  پاشم 

در آن وقت  که  همه در  خواب نازنین اند   و چهره  های  خواب گرفته  در نیمه شب

بندگان  خداوندگاری که با خداوند یکتا  مناجات  می کنند  حالات  روحی  آنها  مرا  خوشبخت  می کند  . و مهتاب زیبا او را همچنان می نگریست . پس به او گفت ای زیبای سپهری مرا نیز از درد ادمیان نشانی ده که من آنان را تا این زمان خوشبخت می انگاشتم و بر حال انان غبطه می خوردم .  

.   گیسو طلا از شدت شرم سرخ شد . سرختر از خون 

و مهتاب را فرمود ای عزیز چون خاطر تو را مکدر کنم که تو اینک نیز در پرده غم پوشید ه ای   هاله غم را که به دور ت تنیده ای دور ساز زیرا هیچکس جز واحد یزدان قادر به درک انسان و محیط بر طبیعت آنان نیست . تفسیر درد انسانها بیان نشدنی است . پس تو روی زیبای خود را در غم مپوشان و بگذار تا انسانها به زیبایی خیره کننده مهسای تو دل خوش سازند و در پرتوی   زیبایی تو اندکی دردشان را تسکین دهند .

و ذر شب هنگام درروشنی انوار سیمگون تو به عبادت بایستند چرا که در تو نشانه هایی از معبود راستین یزدان پاک سرشت باز بینند و راه مناجات را با االه   ازلی را   در تیرگی   گیسوی شب باز بینند و تو آنگاه که از نجوای پاک و خالص آنها خوشبخت می شوی و بیش از بیش چهره خود را غرق    انوار نقره فام در پرتو بی پایان لطف یزدان بی نیاز می بینی و ذات ازلی حقیقت هستی تحسین و تبریک می گویی .   

  

 

 


ارسال شده در توسط طاهری